این روزها
آن قدر به تمام شدن،به تنها شدن فکر میکنم ؛
آن قدر به سرما، به دوری، به نبوددن
فکر میکنم که بی حس شده ام
این روزها که شاید
باید شاد بود، من بی حسم !
حتی حسِّ تظاهر هم ندارم؛
تظاهر به این که خوبم! فقط دلم میخواهد
بخوابم! خوابی که انگار هنوز از زمستان
با من است!
که فراموش کنم تمام این ترسها را ؛
بخوابم که تمام شود
تمام این کابوسها...
احساس میکنم
حالم خوب نیست؛ باید بخوابم!.
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 9:21 توسط yasi |
گریه های بی امان من...
ما را در سایت گریه های بی امان من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bgeryehayeman0 بازدید : 10 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 10:55