گریه های بی امان من

یکیش این آهنگه نمیدونم خوانندش کیه: « از خواب برگشتم به تنهایی پل میزنم از تو به زیبایی چشمامو میبندم و میبینم دنیا رو با چشم تو میبینم دنیای من با عشق درگیره عشقی که تو نباشی میمیره عشقی که تو دست تو افتاده عشقی که به دست من افتاده  تو مثل من رویاتو میبافی با دست خود موهامو میبافی خورشیدو با چشمات روشن کن یکبار دیگه ماه و قسمت من کن من پشت این پنجره میشینم بارونو تو چشم تو میبینم عیبی نداره چشماتو وا کن عیبی نداره باااااز غمگینم بازی نکن با قلب داغونم من آخر بازی رو میدونم حیفه بخوایم از هم جدا باشیم من خیلی وقته با تو همخونم» ................ دومی آهنگ« شهاب مظفری»: «عجب روزای غمگینی عجب شبای سنگینی دارم یه گوشه جون میدم ولی حیف که نمیبینی تو رفتی و برام انگار تموم فصلا پاییزه گره خورده توی سینه یه بغض یه گریه که نمیریزه تو این ماتمکده انگاااااار  تموم شهر یخ کرده سریع روزا تموم میشن که باز تاریکی برگرده من از تاریکی میترسم از این حال بدم بی توووو کجای زندگیم بودی چقدر سرده بدون توووو من از تاریکی میترسم  از این حال بدم بی تووووووو کجای زندگیم بودی..... کجای زندگیم بودی...... ................... سومی هم آهنگ  «فصل تنها» از حسین جوهری   اگه گریه کردم آروم، برای اینکه نفهمی آخه من زندونی هستم،تو قفس با بال زخمی هیچکسی نخواست بدونه،چی گذشته بر سر من بیا و با من بمون تو ،ای امید آخر من مونده ام با غم کهنه،خسته ام از این زمونه آتش عشقت عزیزم،میکشه از دل زبونه خیلی وقته که نمیخوام ، بخونم من دیگه آواز بدون تو نمیتونم،بکنم دوباره پرواز کاشکی لحظه هایی که من،با تو بودو بشه تکرار لحظه های بی تو بودن،خیلی من رو میده آزار چرا از من دل ربودی،من که بودم همدم تو گریه های بی امان من...ادامه مطلب

ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﮎ ﺷﺪﻥ ﺩﻟﻨﺸﯿﻦ ﺍﺳﺖ... ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ، ﻫﻤﺪﻣﯽ، ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ، ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ که ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ، ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽﺣﻮﺻﻠﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑِﻬَﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ، ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺑﯽﺣﻮﺻﻠﮕﯽﻫﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﺳﺖ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺧﺴﺘﮕﯽ... ﻭ به ﺟﺎﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩﻥ، ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﮐﻨﺪ، ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ... ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﯼ ﻫﺎ ﻭ ﺑﯽﺣﻮﺻﻠﮕﯽﻫﺎﯾﺖ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺧﻮﺭﺩﯼﻫﺎ ﻭ ﻏﺮ ﺯﺩﻥﻫﺎﯾﺖ، ﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻫﺴﺘﯽ، ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﮐﻤﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ... گریه های بی امان من...ادامه مطلب

از موقعی که اعلام شده ایرانی ها 20 درصد بیشتر از میانگین دنیا غذا میخورن، نمیدونم چرا تو خونه همه منو چپ چپ نگاه میکنند. ..................... آرزوی پرواز خدایااااااا !!! اجازه هست ناصبوری کنم؟ به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام.... از فریادهایی که در گلویم خفه ماند و می ماند... از حرف هایی که زنده به گ گریه های بی امان من...ادامه مطلب

  فقط برای مخاطب خاصم.......   ...... دررزندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ !      از یـڪ روز،      از یـڪ جــآ،      از یـڪ نفـر،      بـہ بعـد...!      دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!      نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ      همـہ چیـز مـﮯ شـود:        دلتنگـﮯ...!  .................. روزگاری خواهدرسید گریه های بی امان من...ادامه مطلب

بــــــــَــرای اینکـــــــه هنوز به تــــــــــــو فکر میکنم هنوز نِگـــَـــــــــــــــرانَت می شوم هنوز دِلتَـــنــــــــگــــــَت می شوم وَ هنـ ـ ـ ـوز ♥دوسـتـتـ ـ ـ♥ دارم   از خودم مُتِنَفِــــــــــــرَم   .................... یه بار هم میخواستم با اکیپ بچه هایی که میرن کوه آشغال جمع میکنن برم گریه های بی امان من...ادامه مطلب

ی وقتایی ک کمم نیست خیلیی دلم میگیره گریه نمیکنم ی لبخند کش دار میزنم پاهامو تکون میدم با موهام ور میرم بعد خیره میشم ب دیوار سفید رو ب روم بغضمو میخورم ک ی وقت اشک نشه عاخه قراره محکم باشم بعد پا میشم خودمو تو اینه نگاه میکنم  ی لبخند کش دار دیگه تحویل خودم میدم   ی چایی میریزم و ی موسیقی غمگین تو گریه های بی امان من...ادامه مطلب

 این روزها    آن قدر به تمام شدن،به تنها شدن فکر میکنم ؛    آن قدر به سرما، به دوری، به نبوددن          فکر میکنم  که بی حس شده ام    این روزها که شاید     باید شاد بود،  من  بی حسم !   حتی حسِّ تظاهر هم ندارم؛   تظاهر به این که خوبم!   فقط دلم میخواهد   بخوابم! خوابی که انگار هنوز از زمستان    با م گریه های بی امان من...ادامه مطلب

میدونی.... نسل من نسلیه ک عاشق ترین ادماش روزی هزاربار بهم خیانت میکنن  روزی هزاربار بی دلیل از هم خدافظی میکنن  اما  شاید ی روزی... ی جایی.... ی کسی... پیدا بشه ک تو رو بیشتر از هرچی بخاد... انقدر ک هیچوقت خواستنش تموم نشه...هیچوقت!!! ..................... خُدایا…   مَن میدانَم   تُو هـَــــم میدان گریه های بی امان من...ادامه مطلب

نمی دانم  این قاصدک هایی که سَرِ راهِ من قنوت گرفته اند آرامشِ کدام پنجره را  برای کدام خانه می برند. و اینکه آیا تو  هنوز هم بعد از دیدنِ  دو گنجشک کناره پنجره برایم نامه می نویسی؟   این دستهایی که داخل جیبم گذاشته ام. این چشم هایی که  هر روز باران را تماشا می کنند.   وَ این قلبی که در سینه  زیستن گریه های بی امان من...ادامه مطلب

ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﮎ ﺷﺪﻥ ﺩﻟﻨﺸﯿﻦ ﺍﺳﺖ... ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ، ﻫﻤﺪﻣﯽ، ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ، ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ که ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ، ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽﺣﻮﺻﻠﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑِﻬَﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ، ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺑﯽﺣﻮﺻﻠﮕﯽﻫﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﺳﺖ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺧﺴﺘﮕﯽ... ﻭ به ﺟﺎﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩﻥ، ﺣﺮﻑﻫﺎﯾ گریه های بی امان من...ادامه مطلب